Sunday, 19 December 2010

A Pale Blue Dot


 A Pale Blue Dot

From this distance vantage point, the earth might’ve not seen with any particular interest. But for us, it’s different. 
Consider again that dot. That's here. That's home. That's us. On it everyone you love, everyone you know, everyone you ever heard of, every human being who ever was, lived out their lives. The aggregate of our joy and suffering, thousands of confident religions, ideologies, and economic doctrines, every hunter and forager, every hero and coward, every creator and destroyer of civilization, every king and peasant, every young couple in love, every mother and father, hopeful child, inventor and explorer, every teacher of morals, every corrupt politician, every "superstar," every "supreme leader," every saint and sinner in the history of our species lived there--on a mote of dust suspended in a sunbeam.
The Earth is a very small stage in a vast cosmic arena. Think of the rivers of blood spilled by all those generals and emperors so that, in glory and triumph, they could become the momentary masters of a fraction of a dot. Think of the endless cruelties visited by the inhabitants of one corner of this pixel on the scarcely distinguishable inhabitants of some other corner, how frequent their misunderstandings, how eager they are to kill one another, how fervent their hatreds.
Our posturing, our imagined self-importance, the delusion that we have some privileged position in the Universe, are challenged by this point of pale light. Our planet is a lonely speck in the great enveloping cosmic dark. In our obscurity, in all this vastness, there is no hint that help will come from elsewhere to save us from ourselves.
The Earth is the only world known so far to harbor life. There is nowhere else, at least in the near future, to which our species could migrate. Visit, yes. Settle, not yet. Like it or not, for the moment the Earth is where we make our stand.
It has been said that astronomy is a humbling and character-building experience. There is perhaps no better demonstration of the folly of human conceits than this distant image of our tiny world. To me, it underscores our responsibility to deal more kindly with one another, and to preserve and cherish the pale blue dot, the only home we’ve ever known.
-- Carl Sagan, Pale Blue Dot, 1994


 "نقطه آبی رنگ پریده"
از این فاصله ممکن است زمین چیز جالبی به نظر نرسد. اما برای ما فرق میکند. 
 بار دیگر به آن نقطه خوب نگاه کن. اینجا خانه ماست. ما اینجا هستیم. بر روی این نقطه همه کسانی که تو دوست میداری، همه کسانی که می شناسی، همه کسانی که تابه حال درباره آنها شنیده ای ، همه انسانهایی که تا به حال بوده اند و زندگی کرده اند. همه لذت ها و دردهایمان ، هزاران اعتقاد دینی و ایدئولوژی ها و عقاید اقتصادی، همه صیاد ها و شکارچی ها، همه قهرمانها و بزدل ها ، همه سازندگان و ویران کنندگان تمدن بشری، همه ارباب ها و رعیت ها، همه زوج های جوان عاشق ، همه پدر ها و مادرها و کودکان امیدوار به آینده، همه مخترعان و کاشفان، همه اساتید علوم اخلاق ، همه سیاستمداران فاسد ، همه سوپر استارها و رهبران کبیر ، همه قدیسین  و گنه کارانی که در طول تاریخ بشر بوده اند آنجا زندگی کرده اند. بر روی تلی از غبار که در شعاعی از پرتو نور معلق است.
زمین در عرصه پهناور گیتی نقطه کوچکی بیش نیست. به چشمه های خونی که به دست فرمانده هان و امپراطوران بر روی زمین جاری شده بیاندیش ، که چطور در فخر و شکوه می توانستند برای مدت کوتاهی ارباب بخشی از این نقطه شوند. به ظلم و ستم بی پایانی بیاندیش که بر عده ای از  ساکنان گوشه ای از این نقطه ناچیز از طرف کسانی که تنها در فاصله ای غیر قابل تشخیص اندکی آنسوتر میزیند روا شده است . به  بیشمار کج فهمی ها، به  اشتیافشان برای کشتن یدکیدگر و آتش نفرتی که بی محابا در وجودشان شعله میکشد ، بیاندیش.
تصویر ما و  تصور خودستایی مان و این برداشت غلط که ما از یک جایگاه ممتاز در این عالم بی پایان کیهانی برخورداریم ،با این نقطه رنگ پریده به چالش کشیده شده است.  سیاره ما در فضای بیکران و تاریک عالم تنها یک نقطه کوچک است. در فضای ابهاممان در این عالم بیکران  هیچ نشانی ازاینکه کسی از جای دیگر  آید تا ما را از دست خودمان نجات دهد ، نیست.
تا کنون زمین تنها نقطه شناخته شده برای زندگی است. هیچ جای دیگری ، لااقل به این زودیها، نیست که انسانها  بتوانند به آنجا مهاجرت کنند.  بازدید،  چرا اما زندگی،  نه هنوز. خواه و ناخواه زمین تنها جایی است که ما بر روی آن ایستاده ایم. 
گفته شده است که فضانوردی تجربه ای است شخصیت ساز که فرد را فروتن می سازد. مطمئنا هیچ تصویر دیگری مانند این تصویر از دنیای کوچکمان گویای حماقت خودخواهانه انسان نیست. برای من این تصویر تاکیدی  است بر مسئولیت هایمان تا با مهربانی بیشتری با یکدیگر برخورد کنیم و این نقطه آبی رنگ پریده ،  تنها منزلی که تا کنون شناخته ایم ، را حفظ کرده و گرامی بداریم./

کارل سیگن/ نقطه آبی رنگ پریده . 1994/
منبع : کتاب " نقطه آبی رنگ پریده " نوشته کارل سیگن
ترجمه : محمدرضا مینوسپهر

Monday, 8 November 2010

The Lyric of "Man In Black" song by "Johnny Cash

Man In Blackاسم آهنگی است که بارها و بارها توسط Johnny Cash یکی از معروف ترین خواننده های سبک Country اجرا شده است. این آهنگ Johnny Cash را بیش از همه آهنگ های دیگرش دوست دارم چرا که هم شعر یک شعر پر معنی و اعتراضی است و هم اجرای فوق العاده ای دارد. از این روی متن شعر این آهنگ را همراه با فایل های صوتی مربوطه جهت دانلود می گذارم.شعر متن راحتی دارد و اجرای خواننده بسیار روان و ساده می باشد. امیدوارم لذت ببرید.




Well, you wonder why I always dress in black,
Why you never see bright colors on my back,
And why does my appearance seem to have a somber tone.
Well, there's a reason for the things that I have on.

I wear the black for the poor and the beaten down,

Livin' in the hopeless, hungry side of town,
I wear it for the prisoner who has long paid for his crime,
But is there because he's a victim of the times.

I wear the black for those who never read,

Or listened to the words that Jesus said,
About the road to happiness through love and charity,
Why, you'd think He's talking straight to you and me.

Well, we're doin' mighty fine, I do suppose,

In our streak of lightnin' cars and fancy clothes,
But just so we're reminded of the ones who are held back,
Up front there ought 'a be a Man In Black.

I wear it for the sick and lonely old,

For the reckless ones whose bad trip left them cold,
I wear the black in mournin' for the lives that could have been,
Each week we lose a hundred fine young men.

And, I wear it for the thousands who have died,

Believen' that the Lord was on their side,
I wear it for another hundred thousand who have died,
Believen' that we all were on their side.

Well, there's things that never will be right I know,

And things need changin' everywhere you go,
But 'til we start to make a move to make a few things right,
You'll never see me wear a suit of white.

Ah, I'd love to wear a rainbow every day,

And tell the world that everything's OK,
But I'll try to carry off a little darkness on my back,
'Till things are brighter, I'm the Man In Black
.
Download Audio File (format mp3)m

پ.ن1: به زودی ما بقی آهنگ هایی که در وبلاگ قبلی ام داشتم را در این وبلاگ خواهم گذاشت. 
پ.ن 2: ظاهرا دامنه سایت 4shared خیلی کم شده و دانلود و آپلود مطلب دشوار شده.  اگه دوستان سایت بهتری را سراغ دارن لطفا معرفی کنند. 

Wednesday, 27 October 2010

Successful People/ Lady Bird Johnson

لیدی برد جانسون یکی از سرشناس ترین چهره های آمریکاست از آنروی که همسر رییس جمهور لیندن بین جانسون بود  که اداره کشور را در دهه 60 به عهده داشت. خانم جانسون همچنین یک فعال موثر محیط زیست ، فعال سیاسی خستگی ناپذیر و یک تاجر موفق بود که در دوره ای حساس در تاریخ آمریکا از خود ایستادگی  قهرمانانه ای نشان داد.امروز می توان تلاش او را در جهت زیبا ساختن آمریکا  در زمین ها و جاده ها و پارک گلهای سراسر کشور مشاهده کرد.
SHIRLEY GRIFFITH: Lady Bird Johnson was born Claudia Alta Taylor in nineteen twelve. The Taylor family lived in the small town of Karnack, Texas. Claudia’s father, Thomas Jefferson Taylor, owned two stores as well as thousands of hectares for cotton production. Her mother, Minnie Taylor, died when Claudia was only five years old. A woman who worked for the Taylor family gave Claudia her nickname. Alice Tittle said the small child was “as purty as a lady bird*.”

لیدی برد جانسون  در سال 1912 دیده به جهان گشود. نام اصلی او " کلودیا آلتا تیلور" بود. خانواده تیلور در شهر کوچکی در کارناک زندگی می کردند. پدر کلودیا ، توماس جفرسون تیلور ، صاحب دو مغازه و هزاران هکتار زمین تولید محصولات کتان بود. مادرش ، مینی تیلور ، وقتی او تنها 5 سال داشت از دنیا رفت و زنی که برای خانواده تیلور کار می کرد ،آلیس تایتل، کلودیا را  " لیدی برد lady bird  " نامید. او می گفت که کلودیای کوچک درست به زیبایی یک کفش دوزک* است. 
STEVE EMBER: Claudia had two older brothers who went away to school. She spent many hours by herself exploring the natural beauty of the fields and forests near her home. She said she grew up listening to the wind in the pine trees of the East Texas woods. She said her heart found its home in the beauty, mystery, order and disorder of the flowering earth.
کلودیا دو برادر بزرگتر از خود داشت که برای تحصیل از خانه رفته بودند و از اینروی او ساعات زیادی را به تنهایی صرف پژوهش زیبایی طبیعی زمینها و جنگلهای نزدیک خانه شان می کرد. به گفته خودش او با صدای بادی که هماره در شاخ و برگ درختان کاج جنگل های تگزاس شرقی می وزید بزرگ شد . او می گفت که خانه دلش را جایی در زیبایی و ابهام و نظم و بی نظمی زمین گلها یافته است. 
Claudia attended public schools and worked hard at her studies. But she was very shy and did not like attention. When she graduated from high school, she had the third highest grades in the class. She reportedly made sure she finished third to avoid giving the graduation speech required by the top two students in the class.
کلودیا در یک مدرسه عمومی ثبت نام کرد و به سختی به مطالعه درسهایش پرداخت اما او بسیار خجالتی بود و حضور در مدرسه را دوست نداشت. او با کسب رتبه سوم از دبیرستان فارغ التحصیل شد . این درحالی است که به گفته خودش عمدا رتبه سوم را کسب کرد تا از ارایه سخنرانی فارغ التحصیلی که نفرات اول و دوم ملزم به ارایه آن بودند خودداری کند.
SHIRLEY GRIFFITH: In nineteen thirty-four Lady Bird graduated from the University of Texas in Austin with degrees in history and journalism. She planned to teach or work as a theater critic. But then she met an energetic congressional assistant named Lyndon Baines Johnson. The young politician from Texas asked her to marry him on their first date. After weeks of pressure from Mr. Johnson, Lady Bird accepted his marriage proposal. Here is Mrs. Johnson talking about her first meeting with her future husband:
در سال 1934 لیدی برد از دانشگاه تگزاس در آستین در رشته های تاریخ و روزنامه نگاری فارغ التحصیل شد.  او تصمیم داشت تا به کار تدریس بپردازد یا به عنوان یک منتقد تئاتر کار کند اما در همان زمان با یک دستیار کنگره بسیار پر انرژی به نام لیندون بینز جانسون آشنا شد. سیاستمدار جوان که اهل تگزاس بود در اولین روز دیدارشان از او خواستگاری کرد . بعد از هفته ها اصرار از طرف آقای جانسون، لیدی برد به درخواست ازدواج او پاسخ مثبت داد. اینها گفته های خانم جانسون درباره اولین دیدارش با همسر آینده اش است: 
LADY BIRD JOHNSON: “We had a breakfast date, but we wound up by spending the whole day together, riding and talking. Well, he really let me know before the day was over that he wanted to marry me. And I thought this impossible. But on the other hand, there was one thing I knew I just couldn’t bear to have happen and that was to say goodbye, goodbye period.”
" ما فقط  برای صبحانه قرار داشتیم اما از اینکه تمام روز را با یکدیگر به اسب سواری و صحبت کردن می گذرانیم خیلی هیجان زده بودیم. خب در واقع  او می خواست قبل اتمام روز منو از قصدش درباره ازدواج با من مطلع کنه. من گمان می کردم این غیر ممکنه اما از طرف دیگه تنها یک چیز بود که می دونستم نمی تونم بذارم اتفاق بیافته و اون خداحافظی کردن بود. خداحافظی با همه آن لحظه های زیبا."
STEVE EMBER: Lyndon Johnson was busy planning his political career. Within three years, he ran for a seat in the United States Congress and won. Lady Bird Johnson had given him ten thousand dollars to get his campaign started.
لیندون جانسون مشغول برنامه ریزی فعالیت های سیاسی اش بود. در طول سه سال ، او برای کسب کرسی درکنگره ایالات متحده نامزد شد و انتخابات را برد. لیدی برد جانسون ده هزار دلار برای راه اندازی ستاد انتخاباتی اش به او داد.
When Japanese planes attacked American ships at Pearl Harbor, Hawaii in nineteen forty-one, Mr. Johnson joined the navy to fight in World War Two. Mrs. Johnson stayed in Washington, D.C. and supervised his congressional office during the eight months he was away.  Her excellent organizational skills and smart political sense made her perfect for the job.
در سال 1941 وقتی که جنگنده های ژاپنی به کشتی های آمریکایی در لنگرگاه پیرل در هاوایی حمله کردند آقای جانسون برای شرکت در جنگ جهانی دوم به ارتش هوایی پیوست . در طول هشت ماهی که او از کشور دور بود خانم جانسون در واشنگتون دی سی به نظارت و پیگیری دقیق فعالیت های کنگره ای او پرداخت. مهارت های فوق العاده او در ساماندهی و شم سیاسی اش از او فردی لایق برای آن کار ساخت.
SHIRLEY GRIFFITH: After Mr. Johnson returned, Lady Bird Johnson soon found a new project. She used about seventeen thousand dollars of family money to buy a small radio station in Austin, Texas. The radio station was in debt and had a small broadcast range. Mrs. Johnson used her husband’s connections with the Federal Communications Commission to increase the radio station’s power and range.
بعد از بازگشت آقای جانسون ، لیدی برد به سرعت پروژه ای جدید را آغاز کرد. او حدود هفده هزار دلار از سرمایه خانواده اش را برای خرید یک ایستگاه رادیویی کوچک در آستین تگزاس خرج کرد. ایستگاه رادیو زیر بار قرض بود و دامنه پخش بسیار کوچکی داشت. خانم جانسون از روابط همسرش با کمیسیون فدرال رسانه ای برای افزایش توان و دامنه ایستگاه رادیو بهره برد.
Soon, the station started making money and the company expanded into television as well. Mrs. Johnson was president of the family company, LBJ Company. She traveled from Washington to Austin every week to take care of business.
به زودی ایستگاه شروع به پول درآوردن کرد و همینطور شرکت به یک ایستگاه تلویزیونی نیز گسترش پیدا کرد.خانم جانسون رییس شرکت خانوادگی  LBJ بود. او هر هفته برای بررسی امور شرکت از واشنگتون به آستین سفر میکرد.
During this time the Johnson family started to grow. Lady Bird had a daughter, Lynda Bird, in nineteen forty-four. A second daughter, Luci Baines, was born three years later. Lyndon Johnson’s power in politics also continued to grow. In nineteen forty-eight he was elected to the United States Senate.
در طول این مدت خانواده جانسون شروع به بزرگ شدن کرد. لیدی برد در سال 1944 اولین دخترش را به نام لیندا برد به دنیا آورد. دختر دومش ، لوسی بینز، سه سال بعد به دنیا آمد. قدرت و نفوذ لیندون جانسون نیز به رشد خود ادامه داد تا آنجا که در سال 1948 او در سنای ایالات متحده انتخاب شد.
STEVE EMBER: In nineteen sixty, John F. Kennedy ran for president of the United States with Lyndon Johnson as vice president. Mrs. Kennedy was unable to travel and campaign for the candidates because of her pregnancy.  Mrs. Johnson bravely accepted the job. She visited eleven states to help express the goals of the candidates. They won the election.
در سال 1960 جان اف کندی  برای ریاست جمهوری به همراه  لیندون جانسون به عنوان معاون ریاست جمهوری نامزد شدند. خانم کندی به خاطر وضیت بارداری اش نمی توانست سفر کند و برای کاندیداها ستاد تبلیغاتی راه بیاندازد. از اینروی خانم جانسون با شجاعت تمام این مسئولیت را به عهده گرفت. او از یازده ایالت یازدید کرد و آنها را از اهداف کاندیداها آگاه ساخت.در نهایت آنها انتخابات را بردند.
Mrs. Johnson was also at her husband’s side when he visited Texas with President and Mrs. Kennedy on November twenty-second, nineteen sixty-three.
 همچنین در سفر رییس جمهور و همسرش به تگزاس در 22 نوامبر سال 1963 ، خانم جانسون در کنار همسرش حضور داشت.
After the tragic shooting of President Kennedy in Dallas, security officials led the Johnsons to the presidential plane to fly back to Washington. During the flight, Mrs. Johnson and Mrs. Kennedy watched as Lyndon Johnson was sworn in as President of the United States.
بعد از حادثه غم انگیز ترور رییس جمهور کندی در دالاس ، مقامات امنیتی خانواده جانسون را برای بازگشت به واشنگتون به هواپیما بردند. در طول پرواز لیندون جانسون در حضور خانم جانسون و کندی به عنوان رییس جمهور ایالات متحده سوگند خورد.
SHIRLEY GRIFFITH: In the weeks after this national tragedy Lyndon Johnson worked hard to show Americans that he could be a strong president. With his strong support, he got Congress to pass the Civil Rights Act of nineteen sixty-four. This law banned discrimination based on "race, color, religion, or national origin” in public places and federal programs. But the law was not popular with many white voters in the southern part of the country.
هفته ها بعد از این حادثه غم انگیز ملی ، لیندون جانسون به سختی کوشید تا به آمریکایی ها نشان دهد که می تواند یک رییس جمهور قدرت مند باشد. با حمایت قوی که داشت  کنگره را مجبور کرد تا قانون " اجرای حقوق شهروندی" را در سال 1964 به تصویب برساند.بر طبق این قانون هرگونه تبعیض  نژاد ،رنگ،مذهب،یا ملیت در اماکن عمومی و برنامه های فدرالی ممنوع می شد. اما این قانون چندان مورد پسند خیلی از رای دهنده های سفید پوست در بخشهای جنوبی کشور نبود.
Once again, Lady Bird Johnson came to the rescue. As part of Lyndon Johnson’s nineteen sixty-four campaign for president she became a spokesman for the law. Lady Bird Johnson visited important southern states although Democratic governors feared for her safety.  She traveled through poor areas talking to angry crowds who were against her husband’s civil rights policies. Lady Bird Johnson knew how to give a powerful and expressive speech.
بار دیگر خانم جانسون به نجات آمد. به عنوان بخشی از فعالیت های ستاد انتخابات ریاست جمهوری 1964 جانسون ، او سخنگوی ستاد برای دفاع از قانون شد. بر خلاف ترس دولتمداران دموکتراتیک از امینت جانی او ، لیدی برد از ایالت های جنوبی مهم بازدید کرد . او به مناطق فقیر سفر کرد و برای جمعیت خمشگینی که مخالف سیاستهای حقوق شهروندی همسرش بودند سخنرانی کرد.او می دانست که چگونه باید یک سخنرانی گیرا و غرا را ارایه دهد.
She won over the loud crowds with her gentle manner and calming southern accent. She told them that it was time to end the South’s racist past and move into the modern world. The media later wrote that she stood as a fearless moral representative of her husband. And, her work paid off. Lyndon Johnson won the election.

او به کمک رفتار موقر و لهجه آرام جنوبی اش توانست بر آن جمعیت پر سر و صدا غلبه کند. او به آنها گفت که وقت آن رسیده است تا نژادپرستی  کهنه جنوبی را پایان داده و به سمت دنیایی جدید حرکت کنیم. نشریات بعدها نوشتند که او به مانند یک نماینده بی باک و با اخلاق از جانب شوهرش در آنجا ایستاد و کار را تمام کرد. لیندن جانسون انتخابات را برد.
STEVE EMBER: The historian Lewis Gould has said Mrs. Johnson and her press secretary Liz Carpenter were the first to establish the job of the modern first lady.  Mrs. Johnson realized that the wife of the president needed to have her own team of workers. She made sure she had a director of employees as well as a social director. Lady Bird Johnson’s business experience and sense of organization helped create a very effective system for future first ladies and their causes.
لوییس گولد مورخ گفته است که خانم جانسون و منشی مطبوعاتی او لیز کارپنتر نخستین کسانی بودند که وظیفه بانوی اول مدرن را تعیین کردند. خانم جانسون فهمیده بود که  همسر رییس جمهور بودن نیازمند داشتن یک تیم کارمندی شخصی است. او در کنار مدیر روابط اجتماعی یک مدیر کارمندان نیز داشت. تجربه تجارت لیدی برد جانسون و شم او در ساماندهی امور به او کمک کرد تا یک سیستم بسیار کارآمد برای بانوان اول آینده و وظایفشان بوجود آورد.
SHIRLEY GRIFFITH: As first lady, Mrs. Johnson became an energetic activist for educational and environmental issues. She helped support Head Start, a public program aimed at giving educational and health services to young children from poor families.
در مقام بانوی اول ، جانسون یک فعال پرانرژی در زمینه موضوعات تحصیلی و زیست محیطی بود. او به حمایت از Head Start  پرداخت که در واقع یک برنامه عمومی به منظور ارایه خدمات تحصیلی و پزشکی به بچه های جوان از خانواده های فقیر بود.
She started the Society for a More Beautiful National Capitol. Its aim was to improve the beauty of Washington by planting trees and flowers in public areas and parks. Mrs. Johnson understood that these improvements were also linked to important issues such as pollution, public transportation, mental health, and crime rates.
او انجمنی را برای داشتن " عمارت کنگره ایالتی  زیباتر " به راه انداخت. هدف او ارتقا زیبایی واشنگتون با کاشت درختان و گلها در پارکها و اماکن عمومی بود. خانم جانسون می دانست که این پیشرفت ها در ارتباط مستقیم با موضوعات مهمی چون آلودگی هوا، حمل و نقل عمومی ، سلامت روانی و میزان جرایم هستند.   
STEVE EMBER: But she is most well known for helping to create The Beautification Act of nineteen sixty-five. It aimed to protect America’s natural beauty by limiting advertising signs and cleaning up waste areas on the country’s roads and highways. The law also supported the planting of local flowers and trees. Here is Mrs. Johnson talking about her environmental efforts:
اما او بیشتر به خاطر کمک هایش در" عملیات زیباسازی " در سال 1965 مشهور است. هدف این طرح حفظ زیبایی های طبیعی آمریکا بوسیله محدود کردن نشان های تبلیغاتی وجمع آوری زباله ها در جاده ها و بزرگ راه های سراسر کشور بود.
LADY BIRD JOHNSON: “Clean water, clean up the rivers, wilderness areas, more national parks, all of that was a part of our aim and thrust and what we tried to do. I’ve had a life long love affair with nature, a particular accent on wildflowers, native plants for the whole broad face of America. I hope everybody could enjoy their little piece of America as much as I have enjoyed mine.”
 " آب تمیز، پاکسازی رودخانه ها، مناطق بیابانی، پارکهای ملی ، همه اینها بخشی از هدف ما و چیزی بود که برایش تلاش می کردیم. من زندگی طولانی و عاشقانه ای با طبیعت داشته ام، توجه ویژه ای باید به گیاهان خودرو (وحشی) شود ، این گیاهان بومی که در چهره سراسر آمریکا دیده می شود. امیدوارم هر کس از قطعه کوچکی که از آمریکا در اختیار دارد به اندازه ای که من لذت بردم لذت برد.
SHIRLEY GRIFFITH: Lyndon Johnson and Lady Bird Johnson had a difficult four-year term. The president faced strong opposition about the United States involvement in the war in Vietnam.  In nineteen sixty-eight, President Johnson surprised the nation by announcing that he would not seek reelection as president. The Johnsons left politics and returned home to Texas. Mr. Johnson died of a heart attack in nineteen seventy-three.
لیندون جانسون و لیدی برد جانسون دوره چهارساله دشواری را داشتند.رییس جمهور با مخالفت شدیدی  به خاطر وارد شدن آمریکا به جنگ ویتنام روبرو شد. در سال 1968 رییس جمهور جانسون با اعلام عدم حضور مجدد در انتخابات ریاست جمهوری همه را شگفت زده کرد. جانسون از سیاست کناره گیری کرد و به خانه اش در تگزاس بازگشت. آقای جانسون در سال 1973 در اثر سکته قلبی از دنیا رفت.
STEVE EMBER: Lady Bird Johnson continued her tireless work to improve the country’s natural environment. She created the National Wildflower Research Center in nineteen eighty-two. The center helps to educate people about the environmental importance and value of native plants. Mrs. Johnson died in two thousand seven at the age of ninety-four. Her memory lives in the many fields of wildflowers that color the roads of America.
لیدی برد جانسون فعالیت های خستگی ناپذیرش را برای پیشبرد فعالیت های زیست محیطی آمریکا ادامه داد. او "مرکز ملی پژوهش گیاهان وحشی (خودرو) " را در سال 1982 بنا کرد. این مرکز می کوشید تا افراد را از اهمیت مسایل زیست محیطی و ارزش گیاهان بومی آگاه سازد. خانم جانسون در سال 2007 در سن 94 سالگی از دنیا رفت اما یاد او در بسیاری از زمین های گلهای وحشی که  به جاده های آمریکا رنگ حیات بخشیده اند،هماره زنده است.
Reference: v-o-a specialenglish
Download Audio file 

- Lady Bird =*در واقع همان کفش دوزک است که در آمریکا " ladybug " هم می گویند.